نقشه مغزی یا QEEG چیست؟
الکتروانسفالوگرافی یا EEG، اندازهگیری الگوهای الکتریکی در سطح پوست سر است که فعالیت قشر مغز را منعکس میکند و معمولا به عنوان امواج مغزی شناخته میشود. نقشه مغزی یا QEEG تجزیه و تحلیل EEG دیجیتالی است که توسعهای از تجزیه و تحلیل بصری EEG است که به درک ما از EEG و عملکرد مغز کمک کرده و حتی آن را تقویت میکند.
نقشه مغزی QEEG روشی است که فعالیت EEG ثبتشده را از یک ثبت چند کاناله با استفاده از کامپیوتر پردازش میکند. این دادههای EEG چند کاناله با الگوریتمهای مختلفی مانند Fourier بهطور کلاسیک یا در برنامههای جدیدتر تحلیل Wavelet پردازش میشوند. دادههای دیجیتال به صورت آماری تجزیه و تحلیل میشوند، گاهی اوقات مقادیر را با مقادیر مرجع پایگاه داده بهنجار مانند نوروگاید مقایسه میکنند. EEG پردازششده معمولا به نقشههای رنگی عملکرد مغز به نام «نقشههای مغز» تبدیل میشود.
EEG و اطلاعات QEEG مشتقشده را میتوان توسط متخصصان به عنوان یک ابزار بالینی برای ارزیابی عملکرد مغز و ردیابی تغییرات در عملکرد مغز به دلیل مداخلات مختلف مانند نوروفیدبک یا دارو، تفسیر و استفاده کرد. تکنیکهای پردازش نقشه مغزی QEEG و استفاده از نرمافزار تحلیلی مدرن برای پردازش EEG/QEEG به ما این توانایی را نیز میدهد که تغییرات دینامیکی را که در طول انجام وظایف پردازش شناختی در سراسر مغز اتفاق میافتد مشاهده کنیم و این رویکرد جدید میتواند به ما در تعیین نواحی مغز درگیر و پردازش کارآمد کمک کند.
در نقشه مغزی رویکردهای تحلیلی مختلفی وجود دارد؛ از پایگاههای داده تجاری گرفته تا رویکردهای بدون پایگاه داده، مانند آنالیز فنوتایپ EEG یا مدل کلاسیکتر اروپایی هوشیاری Bente (1964) در کاربرد بالینی مدرن EEG/QEEG استفاده میشود. استفاده از تکنیکهای پیشرفته مانند آنالیز اجزای مستقل (ICA) و تکنیکهای تصویربرداری عصبی مانند توموگرافی الکترومغناطیسی با وضوح پایین (LORETA) میتواند منابع واقعی ریتمهای قشر مغز را به نمایش درآورد. این رویکردهای پیشرفته درک ما را از پویایی و عملکرد مغز انسان تغییر میدهد.
نقشه مغزی QEEG برای نوروفیدبک و نوروتراپی
افراد زیادی در زمینه نوروتراپی هستند که قبل از شروع یک مداخله بالینی نقشه مغزی انجام نمیدهند. بسیاری از این گروه دارای پروتکلهای استانداردی هستند که آنها را برای همه مراجعان با تغییرات مختلفی در طول درمان بر اساس گزارش مراجعین استفاده میکنند.
شواهد فزایندهای وجود دارد که نشان میدهد استفاده از نقشه مغزی و پروتکلهای شخصیسازیشده نوروفیدبک تأثیر درمانی مثبتی دارد. یک پژوهش گذشتهنگر دادههای روش نوروفیدبک استاندارد رایج ۳ ساله را با روش شخصیسازیشده مبتنی بر QEEG ۲ ساله را مقایسه کرده است. خلاصه مقاله نشان میدهد که موفقیت بالینی تخمینزدهشده دو برابر شده است، از ۳۰ به ۶۰ درصد. (C. Wright et al., SSNR, Austin 1998).
پیشبینی درمان بهینه
از دیگر کاربردهای نقشه مغزی QEEG استفاده از آن برای پیشبینی پاسخ به درمان به ویژه داروهای ضدافسردگی است. در دوره ظهور pharmaco-eeg ثبت امواج مغزی منجر به پیشبینی اثرات ضدافسردگی ترکیبات جدیدی مانند میناسرین شد و مسیر را برای استفاده بالینی از داروهای جدید باز کرد (فینک و ایروین ۱۹۸۲). پروژه RDoC که توسط NIMH معرفی شده است بستر جدیدی را برای یافتن شاخصهایی عینی به منظور تصمیمگیری بهتر در تعیین درمان فراهم نموده است. در همین راستا پروژه ISPOT با بیش از هزار شرکتکننده دارای افسردگی اساسی در ۵ کشور و ۲۲ مرکز، شاخصهایی برای پیشبینی پاسخدهی افراد به داروهای ضدافسردگی مختلف در مطالعات متعدد یافته است. (ویلیام و همکاران ۲۰۱۱، آرنز و همکاران ۲۰۱۶، ون دینترن و همکاران ۲۰۱۵) همچنین نشان داده شده است QEEG میتواند به عنوان شاخصی در تعیین درمانپذیر بودن بیش فعالی/نقص توجه ADHD و همچنین نوع درمان به کار رود. (آرنز ۲۰۱۲، کیم و همکاران ۲۰۱۷، پویل و همکاران ۲۰۱۴)
طرح ثبت ارزیابی امواج مغزی روانپزشکی PEER از دیگر پروژههای استفاده از نقشه مغزی در پیشبینی درمان است. شروع این طرح به مطالعاتی در دهه ۹۰ برمیگردد که امواج مغزی بیماران را ثبت و بر اساس پروتکلهای استاندارد آنها را تحت درمان قرار میدادند. سپس به نتایج آنها با هدف کمک کردن به ارتباط میان ویژگیهای امواج مغزی و اثربخشی درمانی توجه میکردند. بسیاری از مطالعات بعدی این رویکرد را گسترش داده و مفید بودن آن را برای کمک به بهبود نتایج درمان شامل نمایش ارتباط قوی میان نتایج QEEG و پاسخ به درمان یافتند. این طرح شامل ۱۰٫۰۰۰ ثبت EEG و ۳۸٫۰۰۰ نتیجه دارویی است.